تبین رسوائی در اهداف مجازات ها
چکیده هدف ازاین مقاله تحلیل و بررسی خصلت رسواکنندگی مجازات ها که جزو اهداف آن شناخته شده است می باشد . که آیا استفاده از چنین ابزاري به اصلاح مجرم کمکی می کند یا خیر؟و ما براي این نوع مجازاتها چه پشتوانه دینی و قانونی داریم؟ با بررسی ادله به این نتیجه میرسیم که اصلاح مجرم بااین روش امکان پذیر نمی باشد وکمکی به بهبودي اجتماع نمی کند و باید به فکر روشهاي پراثر در مجازاتها باشیم.
مقدمه از دیرباز حکومت ها براي جلوگیري از هرج ومرج میان قومیت ها وملت ها قوانینی را وضع می کردند تا با این قوانیین، به حاکمیت خود ، نظم بیشتري دهند و براي متخلف از این قوانین، ضمانت هاي اجراي و مجازات هایی را در نظر می گرفتند.لذا اکثر این مجازاتها پشتوانه اصلاح وتربیت مجرم وجلوگیري از تکرار این جرم توسط سایرین را بهمراه داشت. مثلاً؛ درگذشته هاي نه چندان دور براي تربیت مجرم و ترساندن عموم مردم از عاقبت این جرم، متوسل به اجراي مجازات شخص خاطی در میادین پر ازدحام شهرها میشدند که درآن زمان بازتاب رضایت بخشی را براي حکام به همراه داشت. اینگونه مجازاتها هنوزهم در بعضی از کشورها با روش هاي پیشرفته تر ادامه دارد .درقانون مجازات اسلامی ایران نیز براي مجازات ها ، اهدافی در نظرگرفته شده است که یکی ازآن اهداف را خصلت رسواکنندگی مجازات ها میداند.یعنی هدف ازاجراي مجازات رسوایی فرد بزهکار در جامعه است تا جامعه اعتماد خود را ،نسبت به این شخص ازدست بدهد و باردیگر فریب دسیسه هایش را نخورد. نمونه این مجازات ها را در اسلام هم می بینیم،مثلاً؛کسی را که شهادت دروغ داده بود را در میادین شهر می گرداندند .حال باید دید بکارگیري چنین روشی در پیشگیري ازجرم مفیداست یا خیر؟ضرورت اقتضاء میکند تا مقنن باردیگر نظري به چنین اهدافی در قانون بیاندازد تا با دلائلی کارشناسی تر ، به وضع قانون بپردازد، چرا که اینگونه روشها درجوامع امروزي نه تنها دیگر اصلاح مجرم را ممکن نمی سازد، بلکه کارشناسان مسائل جرم شناسی معتقدند ، بکارگیري چنین روشهایی مجرم را جري تر و رفتارش را جرم زا تر میکند. ما در اینجا بااستدلال به آیات وروایات وهمچنین نظر کارشناسان براین شدیم تا باجمع آوري این ادله بیان کنیم که دوران استفاده ازاین روش ها به سرآمده و اگر هدف از مجازات اصلاح مجرم است، این روشها آثاري جز مفتضح کردن بزهکار وخانواده اش ندارد وکمکی به اصلاح او نمی کند .درادامه باید عرض کنم که این حقیر براي جست وجو مطالب وجمع آوري ادله مجبور به ریز بینی در کتب مربوط شده ام. وپیداکردن منابع آن مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه می ماند . و ازاین بابت بسیار متأسر شدم که چرا این مساله در بین اهل فن محجور مانده و توجه زیادي به آن نمی شود.حال آنکه روزانه شاهد بی حیثیت شدن افرادي دراین کشور بخاطر چنین قوانینی هستیم. باشد که خداوند غفّار توفیق تحلیل این مساله را به ما اعطا بفرماید.
مبحث اول تاریخچه مجازاتها: تاریخ حقوق جزا ازآن حکایت دارد که برحسب نیازها وامکانات جامعه ، نوع مجازات ها نیزتغییراتی داشته است. برخی مجازاتها دراین مدت ازفهرست مجازات ها حذف شده اند وبرخی به سیاهه مجازات ها اضافه شده ا ند.اما دراین میان مجازات هایی هم هستند که ازابتدا تاکنون بقاي خودرا کم وبیش حفظ کرده اند.تاریخ حقوق کیفري به ما می آموزد که هیچ مجازاتی دایمی وخالی از نقص وعیب نبوده وتمامی آنها بعداز تامین اهداف موردنظر از بین رفته اند وجامعه قائم مقام هاي مناسب تري رابراي آنها یافته است به استثناي مجازات اعدام مجازات هاي قدیمی در جوامع مدرن امروزي ازبین رفته اند:حتی پیش بینی می شودعمرمجازات اعدام نیزمحدوداست ودرآینده شاهد لغوکامل آن خواهیم بود.(اسماعیل رحیمی نژاد؛کرامت انسانی درحقوق کیفري؛ص 105و106) این بدان علت است که زمانی متعلق مجازات ها نوعا بدون مجرم بود،اما با گذشت زمان و رشد تفکرات واندیشه هاي بشردوستانه چنین مجازات هایی بسمت مجازات هایی که به روح و روان مجرم تاثیرمیگذارد تغییر یافت. این همان تحولی است که میشل فوکر ازآن به جایگزینی تنبیه- بدن یا تنبیه بدنی یاد می کند.آنجاست که مجازات حبس بااین اندیشه که آزادي،یک ارزش مهم براي هرفردي رونق می گیرد و جایگزین مجازات هاي بدنی می شود.(میشل فوکر؛ص 20 )کنارگذاشتن مجازاتهاي بدنی لزوما بخاطر عدم تکافوي آنها درنیل به اهداف مجازات ها نیست؛زیرا هم میتواند بازدارنده باشد و هم دربرخی موارد، با شدت جرم ودرجه استحقاق مجرم متناسب باشد؛ بنابراین نه با فایده گرائی مغایرتی دارد ونه بامکافات گرائی. آنچه مانع ازاین مجازات ها شده،حساسیت هاي فرهنگی است،چیزي که ازآن به حقوق بشر یاد می شود؛ یعنی تحمیل چنین مجازات هایی (Andrew ashw,p.) بریک انسان زنده،عمل خطائی محسوب می شود واین معنایی وراي اهداف مجازات هاست.این تفاسیر، برخی درمقام تعیین مجازت هاي غیرانسانی تلاش کرده اند آن را باتدوین مولفه هاي تشکیل آن روشن ترنمایند؛به عقیده برخی محققین سنجه هاي موثردرتشخیص مجازات غیرانسانی عبارت اند از: 1)درجه خوارکنندگی مجازات؛ 2)شدت مجازات؛ 3)آشکار بودن مجازات؛ به نظرما با توجه به اینکه آشکار بودن مجازات یکی ازمعیارهاي تعیین رسواکنندگی آن است وهدف ازمجازات نیزدرصورت عدم وجود مولفه هاي گفته شده موضوعیت وتاثیر مستقل نخواهدداشت، بنابراین همان عواملی که درتعیین شدت یک مجازات براي تشخیص مجازات متناسب باجرم دخیل اند ، دراینجا نیز باید مورد توجه قرارگیرند؛ یعنی رنج حاصل ازمجازات،رسوایی حاصل ازمجازات وبالاخره اثرمجازات براشخاص ثالث.آنچه دراینجا مهم است این است که درجه هریک از فاکتورهاي یادشده ازحدمتعارف مجازات فراتر رود یعنی رنج فوق العاده وغیر متناسب باشدت جرم، رسوایی بسیارشدیدحاصل ازمجازات ونیزآثار متجاوز ازمجرم برافرادغیرمقصر در صورتی که خیلی شدید باشد هریک مستقلا می توانند درغیرانسانی محسوب شدن یک مجازات موثر باشند.اگردرزمانهاي گذشته به اجراي بعضی مجازاتها در ملاء عام یا به نمایش گذاشتن محکوم در میدانهاي عمومی متوسل می شدند.حقوق امروزي نیز ابائی در لطمه زدن به شهرت و مفتضح کردن مجرم ندارد.حقوق جزاي امروزي به اعلان و وسایل امروزي اطلاع رسا نی عمومی که شامل چاپ از طریق درج در روزنامه ها و پخش از طریق رسانه هاي سمعی وبصري می شود،متوسل می گردد.اعلان ممکن است یک ضما نت اجرا با کارا ئی کم به نظر برسد،لیکن در واقع درقلمرو حقوق کار،حقوق اقتصادي حقوق مصرف و مطمئنا در سایربخش ها بسیارمفیداست. دروهله اول ،شهروندان را ازجرم ارتکا بی مطلع واشخاص ثالث را تشویق به احتیاط بیشتر می کند.یک تبلیغ متقابل (ضدتبلیغ) است که بزهکاران حرفه اي راضی به آن نیستند وبالاخره توجه مردم رابه نقض قانون وضمانت اجراهاي اعمالی جلب می کند.چنین اقدامی براي جامعه گران تمام نمی شود، 1درصورتی که براي محکوم داراي هزینه بوده وگران است. این اقدام نباید زیاد مورد حکم قرارگیرد،زیرا فائده آن در مقابل مردم ازمیان می رود.ویژگی هاي بنیادي مجازات ازهمان هدف هاي متضادي که دراجراي مجازات تعقیب میشودمایه میگیرد. هدفهاي مجازات پیچیده است وهریک بایددرمجازات هاي گوناگونی که فرداً فرد به اجرا درمی آیدتحقق یابد. برحسب آنکه کدام یک از هدفهاي مذکوردر ذهن قانونگذار ویا دادرس غلبه دارد،این صفات ضعف وقوت هاي گوناگون به خودمیگیرد. ولی،اصولاً هرکیفري ماهیتاً جامع صفاتی است لذا ما برآن شدیم، تا یکی از آن صفات {رسواکنندگی} رابه تجزیه وتحلیل بگذاریم .
رسواکنندگی: اجراي مجازات ، محکوم علیه رادرمیان مردم انگشت نما می سازد.داغ محکومیت اعتبار و حیثیت اجتماعی او را می زداید.درگذشته فلسفه مجازات هاي ترذیلی یاخوار وخفیف کننده این بودکه مردم از بیم ازدست دادن آبرو و مقام اجتماعی خودگردبزهکاري نگردند.البته رسواکنندگی صفت مجازاتهاي خاصی نیست، همه کیفرها کم وبیش رسواکننده اند.ولی سرافکندگی محکوم علیه ازاجراي مجازات بستگی تام به قضاوت مردم درباره اعمال اودارد. هرچه زشتی اعمال بزهکاربیشترباشد رسوایی اومیان مردم بیشتراست. به عکس،اگرمردم فعل یاافعالی را قبیح ندانند،ارتکاب آن هیچگاه مایه شرمساري نیست.اجراي مجازات که نشانه سرزنش عمومی است عموما پیوندهاي اجتماعی محکوم علیه را با اجتماع سست می گرداند.گفته میشود بزهکار به جامعه خود مدیون است وباید دین خود رابه آن ادا کند.دراین حال، با اجراي مجازات به نظرمی رسد که بزهکاربایدحساب خودرا باجامعه تسویه کرده باشد. لیکن دشواري هایی که بزهکار عموما با آن روبه رو است دقیقا پس ازاجراي مجازات ظاهرمی شود زیرا داغ ننگ که برپیشانی او نقش بسته است بازگشت اورا به جامعه به خطر می اندازد. رفتار بسیاري اززندانیان پس ازمحکومیت،یافتن موقعیت اجتماعی جدید و باز یافتن آبروي ازدست رفته خویش است.ولی جامعه کمتر روي خوش به آنان نشان میدهد و حاضرنیست باآغوش باز دوباره آنان را بپذیرد.با داشتن پیشینه محکومیت کیفري جامعه عموما ازاعطاي مزایاي اجتماعی نظیرکار وحرفه اي که زندانی احتمالا درطول دوره محکومیت فراگرفته دریغ می ورزد.ازاین رو گفته می شود خصیصه رسواکنندگی مجازات نباید آنچنان قوي باشد که بازسازگاري اجتماعی بزهکار را تهدید کند.مقررات ناظر به اعاده حیثیت بزهکاران به این دلیل در قوانین کیفري وضع شده اند که ازشدت آثارمحکومیت ها وتبعات آن بکاهند تا بزهکاران باردیگر بتوانند مناسبات اجتماعی خود را باجامعه استحکام بخشند ماهیت هرنوع مجازا تی خصیصه رسواکنندگی را داراست واین رسوایی وتحقیر برمی گردد به ارتکاب جرم که تبعا سرزنش عمومی را به همراه دارد وازهمین جاست که ما اکثر جرایم راجنبه عمومی وقابل پیگیري ازسوي دادسرا بعنوان نماینده عمومی جامعه حتی بدون شکایت شاکی خصوصی میدانیم . جامعه این حق رابراي خودش قائل شده باکسی که قانون را به مصابه یک قرارداد اجتماعی نادیده گرفته برخوردکند. همانگونه که سزاربکاریا معتقداست: رسوائی نشانه سرزنش عمومی است که بزهکار را از تأیید همشهریان واعتماد میهن واحساس برادري ،که پدیدآورنده زندگانی اجتماعی است محروم می کند .
بعد هم بااجراي مجازات هست که محکوم علیه دربین افرادجامعه انگشت نما می شود.این البته بستگی دارد به نحوه قضاوت مردم نسبت به اجراي مجازات.در واقع این مردم هستندکه یقین می کنندیک مجازات می تواندرسواکننده باشدیاخیر،چه بسا اجراي یک مجازات درحق یک محکوم سیاسی براي او رسوائی به بار نیاورد که باعث غرور وافتخار اودرمیان مردم شود. اگرازویژگی رسوائی درمجازات ها کمی دورشویم می بینیم که نحوه اجراي مجازات به مراتب تاثیر بیشتري درتحقیر ورسوائی مجرم می گذارد. به طورمثال وقتی مجرمی را درانظار عمومی شلاق میزنند یاجرم کسی را دررسانه هاي گروهی اعلام می کنند این تحقیر وبی آبروئی بیشترمیشود وبه مراتب جامعه باشناختی که ازاو پیدا کرده سخت تر اورادوباره به آغوش خود می پذیرد، فلسفه این نحوه ازاجراي مجازات ها برمیگردد به تنفرجامعه نسبت به برخی ازجرایم. نکته اي که بکاریا آن رااینگونه مطرح میکند: کیفرهاي بدنی ودردناك را نیایدبرجرائمی اجراکردکه براحساس غرور متکی است و رنج ودرد مایه افتخارآنهاست.بعکس کیفرمتناسب این جرائم تمسخرو بدنامی است که غرو متعصبان را به تحقیرتماشاگران درهم میشکندواثرآن تنها باکششهاي سرسختانه ومصرانه آشکارمیشود.درواقع شاخک هاي جامعه نسبت به برخی جرائم حساسیت بیشتري دارد وشدیدا هم نسبت به آن واکنش نشان می دهد. با اجراي مجازات در ملاء عام یا انتشارآن دررسانه هاي گروهی هم بازگشت و اعاده حیثیت مجرم مشکل می شودوهم درس عبرتی می شود براي مجرم وبراي مابقی کسانی که درصدد اجراي این جرم بوده اند. به گفته ژرمی بنتام:منطق سودمندي درتمام عملیات برمحاسبه ومقایسه مشقت ها ومنفعت ها مبتنی است. 1-1 اعاده حیثیت رسوا شده: به طور اجمال نگارنده با اجراي مجازات در ملاء عام و مجازات هاي رسوا کننده مخالف است.زیرا درکیفرهاي مادون نفس نیزاگربتوانیم به ارعاب خاص دست پیدا کنیم قطعا اعاده حیثیت مجرم بسیار مشکل خواهد بود. چراکه حتی اگرمجرم رابراي مدتی ازحقوق اجتمائی خودمحرم کنیم بعداز اتمام این محرومیت جامعه نمیتواند به راحتی پذیراي او باشد و چه بسا با طرد شدن از طرف جامعه مجرم سابق وشهروند امروز جري تر شود وباجرات بیشتري براي ارتکاب جرم خیز بردارد.درسیستم حقوقی کشورمان درخصوص انتشارحکم محکومیت در قانون آئین دادرسی دادگاه هاي عمومی وانقلاب مصوب 1378 درتبصره 3ماده 188 قانون مذکور درخصوص برخی جرایم علیه حقوق مالی دولت درصورتی که ارزش آن یکصد ملیون ریال یا بیشتر باشد به دستور دادگاه صادرکننده راي قطعی،خلاصه حکم به هزینه محکوم علیه دریکی از روزنامه هاي کثیرالانتشارکشور و عنداللزوم دریکی ازروزنامه هاي محلی منتشر ودراختیارسایر رسانه هاي گروهی گذاشته شود. این تبصره درقالب ماده واحده اي درسال 1385 به دنبال افزایش اینگونه جرائم به دنبال مصالحی به تصویب رسید،هرچندکه بعدها این مساله به خوبی صورت اجرائی پیدا نکرد.درست است که شخص مجرم بایدسزاي نادیده گرفتن قانون را بصورت مجازات تحمل کنداما بعداز تحمل مجازات تاچه زمانی این فرد باید ازطرف جامعه سرزنش شود؟ آیا حالا باداغ ننگ اجراي مجازات، مجرم می تواند مجددا به جامعه برگردد؟یا این شخص باید تا پایان عمر وحتی پس ازتحمل کیفر، سزاي قانون شکنی خودرا بدهد؟ درپاسخ به اي سوال است که در هر سیستم حقوقی اي معمولاً مقنن بجاي دور نگه داشتن محکوم راهی را براي بازگشت اوبه جامعه پیش بینی می کند ودر متون قانونی به انواع مختلف فرصت باز پروري و اعاده حیثیت را براي محکوم فراهم میکند. اعاده حیثیت به معناي پاك شدن محکومیت ازسجل کیفري محکوم است که خود به دوشکل قانونی وقضائی می باشد،وبعداز انقضاي مهلت قانونی بحث تکرارجرم مطرح نخواهد شد.دراعاده حیثیت قانونی بعدازگذشتن مهلت هاي قانونی از فرد،اعاده حیثیت می شود ولی دراعاده حیثیت قضائی مرتکب باید به مراجع قضائی مراجعه کند وآن را درخواست نماید .اعاده حیثیت یک بحث کاملا قانونی است و فقط نص قانون این حق را دارد تا کسی را ازحقوق خود محروم نماید، بنابراین نباید این بحث راباچگونگی برخوردجامعه وپذیرش فردي که بعداز تحمل محکومیت به جامعه بازمی گردد اشتباه گرفت. 1-2 تنبه یا جري تر شدن و تفاخر به جرم؟ دکتر علی انتظاري جامعه شناس و استاد دانشگاه علامه طباطبایی برخوردهاي بسیار شدید و تحقیرآمیز با مجرمان را داراي پیامدهاي منفی در آینده می داند و معتقد است: اگرچه بالا بردن خشونت در برخورد با مجرمین می تواند در کاهش موقت جرائم موثر باشد ولی می تواند به اثرات مخربی در آینده منتهی شود. چنین برخوردهایی می تواند به حس انتقام جویی در مجرمین منجر شود که می تواند به وقوع جرم هاي دیگري نیز منجر شود.همچنین دکترزاهدي اصل رفتارهاي تحقیرآمیز با مجرمین را فاقد جنبه تنبهی می داند و آن را عاملی درجهت جري تر شدن مجرمان قلمداد می کند.اما دکتر بهرامی گرداندن اراذل و اوباش را در خیابان هاي شهر نوعی بزرگ کردن مجرمان می داند و می گوید :در برخی موارد گرداندن مجرمان نوعی تبلیغ منفی را در ذهن بینندگان ایجاد می کند که به بزرگ شدن مجرمان در ذهن افراد منتهی می شود. حتی دیده شده که این مساله در میان بعضی از بزهکاران افتخار است و باعث تفاخر آنان نیز می شود . برخورد بدون درنظر گرفتن ریشه ها کاري بیهوده است اما اصلی ترین موضوعی که تمامی کارشناسان بر آن اتفاق نظر دارند توجه به ریشه بوجود آمدن معضلات اجتماعی از قبیل اراذل و اوباش است. سردار طلایی فرمانده سابق پلیس و رییس فعلی کمیسیون اجتماعی پارلمان شهري تهران معتقد است: باید به سمت و سویی برویم که نگذاریم اصلا اراذل و اوباش به وجود بیایند.دکتر محمد مراد بیات، جامعه شناس نیز صرف مبارزه با معلول را بی نتیجه می داند: ما عمدتاً در جامعه عادت کرده ایم بیشتر با معلول ها مبارزه کنیم تا با علت ها. اگرمبارزه با معلول ها همزمان با علت یابی باشد و ما بتوانیم علت ها و ریشه برخی از این ناهنجاري ها و جرایم اجتماعی رابخشکانیم چه بسا مفید باشد، اما اگر پیوسته براي یکسري پست هاي تبلیغاتی با معلول ها اینگونه مبارزه کنیم ممکن است به هیچ نتیجه مثبتی نرسیم همانطور که شاهد آن هستیم در مقاطع مختلف این جرایم اجتماعی پیگیري می شود و همچنان در جامعه ما وجود دارد . دراین زمان است که باید بهتر وکارشناسی ترعلل وعوامل این چنین مجازات هایی را بررسی کرد تا با صدور چنین احکامی بهانه به دست سودجویان داده نشود و ازهمه مهمتر باید مقنن با وضع قانون بیشتر درصدد اصلاح مجرم بر آید نه اینکه راه و پل هاي برگشت و ندامت مجرمین را مسدود کند و این بی آبروئی را نه تنها بر پیشانی مجرم بلکه نزدیکان و علی الخصوص خانواده او بزند.در مبحث بعدي انتقاد خودرا مستند به قرآن و روایت و نص قوانین ونظرات کارشناسان می نماییم تا براي خواننده روشن تر افتد. مبحث دوم: احترام به حقوق متهمان ومحکومان: اصل 39 قانون اساسی مقرر می دارد: هتک حرمت وحیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر بازداشت،زندانی یاتبعید شده ،به هرصورت که باشد ممنوع وموجب مجازات است . وجاهت قانونی یا شرعی؟یکی از موارد مهم در برخی عملکردهاي پلیس در قالب مبارزه با اراذل و اوباش، چگونگی حمایت قانون از آن است .در این میان بعضی کارشناسان مساله گرداندن اراذل و اوباش را تحت عنوان مجازات هاي بازدارنده ماده 19 قانون مجازات اسلامی موجه می دانند و برخی دیگر آن را مصداقی بر این موضوع نمی دانند. دکتر بهرام بهرامی حقوقدان، استاد دانشگاه و از قضات سابق دیوان عالی کشور ضمن انتقاد از برخی رفتارهاي پلیس در این طرح ، از عدم وجاهت قانونی لفظ اراذل و اوباش به برخی مجرمان سخن می گوید و عنوان می کند :در قوانین کشور اصلا عنوانی به اسم اراذل و اوباش تعریف نشده است. من پس از30 سال قضاوت و 27 سال کار آموزشی، به مصداقی از اراذل و اوباش در قانون برخورد نکرده ام .از این رو نمی توان به واسطه ارتکاب چند جرم، شخصی را اراذل و اوباش خواند حسین ذبحی معاون قضایی دادستان کشور نیز در گفتگویی این نکته را چنین تشریح کرده بود :از اراذل و اوباش تعریف قانونی مشخصی وجود ندارد بلکه اصطلاحی است که به اقتضاي ایجاد عنوان قضایی باب و متداول شده است. همچنین دکتر بهرامی در پاسخ به این سوال که آیا "گرداندن اراذل و اوباش" به مجازات تشهیر در صدر اسلام شباهت دارد یا خیر می گوید: "در قضاوت هاي حضرت علی (ع )و پیامبر اکرم (ص) تشهیر به عنوان مجازات برخی جرم ها همچون شهادت دروغ استفاده می شد و هدف از آن مطلع کردن مردم از دروغگویی و سلب اطمینان ازشهادت او بوده است. تازه این مجازات نیز به صورت امروزي که چیزي بر گردن مجرم می اندازند و بدون لباس یا با لباس زنانه آنها را در خیابان ها می گردانند انجام نمی شد. علاوه بر آن باید تفاوت شرایط جمعیتی و اجتماعی شهرهاي آن روز را با شرایط شهرهاي امروز نیز مد نظر داشت.این حقوقدان معتقد است: "شرع مقدس نیز چنین نوع مجازات هایی که در آن به شخصیت فرد بی احترامی شود را توصیه نمی کند. باید توجه داشت که مجازات هاي ما در شرع مقدس یا تعزیري است یا حدي که در هریک از موارد حدود و صغورمشخص و روشن است لذا حق بی احترامی به مجرم وجود ندارد و از نظر شرعی برخی از این اقدامات تحقیرآمیز، مکروه یا حتی حرامند".اما متاسفانه در کنار اجراي این طرح سراسري، مواردي هم پیش آمد که جنجال آفرین شد .از جمله این موارد گرداندن 2 نفر ازاراذل و اوباش مریوان با لباس زنانه بود که انتقادات شدیدي را برانگیخت. همچنین دکتر بهرامی گرداندن مجرمان را با لباس زنانه عملی خلاف شرع و خلاف قانون می داند و می گوید: "این اعمال حتی موجبات کراهت یا شاید حرمت را نیز براي ناظران بوجود می آورد. اولویت، بازدارندگی واصلاح است: کارشناسان منتقد براین باور بودند که هدف نهایی باید بازدارندگی، اصلاح مجرمان و به وجود آوردن شرایط تنبه در فرد باشد تا بتواند اهداف بلند مدت را نیز تامین کند . حفظ حیثیت مجرم از نگاه اسلامی: مجازاتها همان طور که از متون و منابع فقهی به دست می آید، براي اصلاح مجرمان است و به قصد ایجاد رعب و وحشت درجامعه نیست. لذا وقتی سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امیرالمؤمنین علیه السلام را که از طرف خداوند تعیین شده بودند واحکام را از طرف خداوند بیان می کردند، بررسی می کنیم، دیده می شود که وقتی افرادي می خواستند حدود الهی درباره آنها اجراشود، آنها را امر به توبه می کردند و می خواستند طوري اقرار نکنند که مجبور شوند حد را در جامعه اجرا کنند. حتی مردم به این نکته توجه داشته اند؛ مثلاً وقتی زنی خدمت امیرمؤمنان علیه السلام می آید و تقاضا می کند که او را حد بزند و رجم کند، حضرت می فرماید: من که خدا نیستم تا تو را پاك کنم! تو اگر توبه کنی و خدا تو را پاك کند، این براي تو بهتر است تا این که خواسته باشی کاري کنی که حیثیت و آبرویت از بین برودپس به این نتیجه می رسیم که هدف، اصلاح است. توبه که از ویژگیهاي مسائل جزایی اسلام است، همان اصلاح مجرم است. اگر کسی با شرایط خاصی توبه کند، دیگر مسأله مجازات براي او مطرح نیست؛ منتهی توبه معناي خاصی در اسلام دارد و آن، این است که انسان، رابطه خودش را با خدا اصلاح کند؛ تنها یک توبه ظاهري که ناشی از ترس ازمجازات ها باشد نیست بلکه هدف اصلاح است . قرآن کریم می فرمایند:((الذین تابوا واصلحوا)) یعنی هم توبه کنید وهم عملا خود را اصلاح کنید.نظر اسلام این است که اصولاً مسائل مربوط به فحشا در جامعه پخش نشود و آبروي اشخاص حفظ شود. لذا درباره نسبت ناروا دادن به کسی، اگر دروغ گفته است، باید توبه کند و علنا خودش را تکذیب کند و در صورتی که راست گفته هم باید بگویداشتباه کردم؛ چون انسان نمی تواند هر حرف راستی را بدون درنظرگرفتن شرایط بگوید. اصلاً از نظر اسلام چنین شخصی فاسق است و شهادتش در محاکم قابل قبول نیست این که مثلاً براي زنا باید چهار شاهد با آن شرایط خاص شهادت بدهند، به خاطراین است که حیثیت اشخاص حفظ شود؛ هر چند اگر شهود زیاد بودند، حد اجرا می شود. از این که اسلام براي قتل نفس، شهادت دو نفر را کافی دا نسته است، ولی در مسائل عرضی و ناموسی، مانند زنا شهادت چهار نفر با شرایط خاص را لازم دانسته، فهمیده می شود که اسلام نمی خواهد این مسائل در جامعه پخش شود و مردم از آنها اطلاع پیدا کنند. اینها مسائل مهمی است که باید در قوانین جامعه اسلامی مورد توجه قرار گیرد آیۀ اللّه مرعشی(ره): یک « در ملأ عام بودن » به شکل موجود، اصلاً در فقه مطرح نیست و این ،« علنی » یا « اجراي حدود در ملأ عام » عنوان اصطلاح فقهی یا حقوقی نیست؛ نه در قوانین شرع آمده و نه در قوانین عرفی. وقتی به منابع فقهی مراجعه می کنیم، مخصوصا مسائل جزایی را بررسی می کنیم، نه در کلمات قدما و نه در کلمات متأخّرین، اصلاً موضوعی با عنوان ملأ عام نداریم این مسأله، اخیرا در بین عده اي، بدون این که بررسی شود آیا مبناي حقوقی دارد یا فقهی، طرح شده است.مجازاتها از این نظر که آیا اجرا بشود یا نه، از مسائلی است که باید مصالح اجتماعی درباره آنها در نظر گرفته شود،نمی شود به طورمطلق گفت شما مجازات اسلامی را در هر کجا ودرهر شرایط ولو به ضرر اسلام تمام شوداجرا کنید.هدف از اجراي مجازات ها نیز مهم است.اگرهدف مااینست که نفعی به اسلام برسد، همینطور است.اگربخواهیم سودي به مردم وجامعه برسد دراینگونه موارد به نظر می رسد اقتضاي اسلام در این می باشد که نباید این مجازات ها علنا اجرا شود،اعم ازاینکه حدباشدیا تعزیر، چراکه هم موجب بی حیثیت شدن مجرم وهم منفی نشان دادن چهره زیباي اسلام در اذهان عمومی می شود .دلیل ما روایاتی است که دراین باره نقل شده است: از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که می فرماید: بر هیچ کس در سرزمین دشمن، اجراي حد نمی شود. در روایتی دیگر ، علتش را چنین توضیح داده است که ممکن است دفع فاسد به افسد شود؛ یعنی به جاي این که با تنبیه، کسی را اصلاح . کنیم، با اجراي حد، به طرف دشمن مایل شود و از اسلام خارج گردد . از این روایات استنباط می کنیم که این مجازاتها باید حساب شده باشد؛ یعنی اگر می خواهیم حدي جاري کنیم، باید مصالح اسلام را در نظر بگیریم؛ والاّ اگر قرار باشد رجمی انجام شود و از آن فیلمبرداري کنند و سپس این فیلم در خارج از کشور، علیه اسلام نمایش داده شود و مردم را از اسلام متنفر کنند، نباید چنین اجازه اي بدهیم. ما باید مصلحت اسلام را در نظر بگیریم. اهمیت اسلام، از اجراي یک حد، خیلی بیشتر است. در اثر این گونه اعمال، ممکن است مردم، اسلام را رها کنند .
2-1 ملاء عام از نظرروایات نداریم؛
فقط درباره حد زنا یک آیه است که متأسفانه توجه نمی شود که این آیه می خواهد « در ملأ عام » ما به طور کلی عنوان چه چیزي رابیان کند. ((ولیشهد عذابهما طائفۀ من المؤمنین) ؛ یعنی وقتی حد زنا اجرا می شود، طائفه اي از مؤمنان حضورداشته ترجمه می کنند. گمان می کنند که طائفه اي از مؤمنان یعنی در ملأ عام، و حال آن که باشند. « ملأ عام » دراین آیه طائفه را به سه یا چهار نفر گفته می شود . 1 « طائفه » اگر به لغت مراجعه کنند، خواهند دید که طائفه از طوف است؛ یعنی اگر چند نفر دور هم حلقه بزنند و به اصطلاح، یک میزگرد تشکیل دهند، یک طائفه هستند؛ چون دور هم نشسته اند . طواف را هم بدین جهت نام گذاري کرده اند که دور خانه خدا می گردند. حتی امام باقر علیه السلام می فرماید:استفاده می شود. « ملأ عام » ، طائفه در آیه، یک نفر است، نه چند نفر. پس از کجاي طائفه در تفسیر خود، کنز العرفان به آن اشاره کرده است. وي می فرماید: « فاضل مقداد » نکته مهم دیگري نیز در این آیه هست که و افراد از مؤمنان باشند تا با دیدن اجراي حد، « دیگران نباشند » در این آیه، یک قید احترازي است؛ یعنی « من المؤمنین » فراز از اسلام متنفر نشوند. لذا نباید اشخاصی که صلاحیت ندارند یا سست عقیده اند، در وقت اجراي حد، حضور پیدا کنند. در روایتی دیگر آمده است که روزي امیرالمؤمنین علیه السلام در بصره بودند و می خواستند فردي را حد بزنند. حضرت متوجه شدند، که جمعیت خیلی زیادي جمع شده اند. وقتی از علت آن سؤال کرد، گفتند اینها براي نگاه کردن به اجراي حد آمده اند حضرت وقتی نزدیکتر رفتند و قیافه هاي آنها را دیدند، فرمودند اینها افرادي نادرستند و نباید این جا باشند. سپس دستور دادند آنها را دور کنند بنابراین، دلالتی ندارد بر این که اجراي حد باید در ملأ عام باشد. درباره حدود یا تعزیرات دیگر هم که هیچ دلیلی وجود ندارد؛ حتی دلیل ناتمامی هم ندارد. ضمن این که نمی توانیم بدون دلیل و نص صریح شرعی، در مسا ئل جزایی قیاس کنیم و آیه مورد نظر را تعمیم دهیم. تعریف آبرو : آبرو در لغت به معناي . عرق ، خوي ، آب رخ ، آب روي . اعتبار ، قدر ، جاه ، شرف ، عرض و ناموس است . و در اصطلاح آبروي کسی را ریختن : وي را مفتضح کردن ، او را مفتضح نمودن . عرض جمع اعراض است به معنی تبار و حسب و نسب وشرف و امثال اینها که مایه ي فخر و مباهات است ، آبرو ، ناموس ، شرف ، قدر ، مقام و اعتبار .
اهمیت حفظ آبروي مؤمن : پوشاندن زشتی و بدي و قبیح و عیب ، از نعمت هاي بزرگ و احسان هاي عظیم و ا لطاف بی بدیل حق درباره عبد است . وباید دانست وقتی خداي مهربان در دنیا بدي و زشتی بنده ي مومنش را می پوشاند و آبرویش را میان مردم حفظ می کند ،قطعا در قیامت به بنده ي مؤمن و گنهکار بازگشت کننده به درگاهش توجه بیشتري خواهد کرد ، و زشتی و بدي اش را بیش ازپیش پرده پوشی خواهد نمود . پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند : از خداوند درخواست کردم که در روز حساب ، حساب رسی امت را به خودم واگذار کند که بندگان اگر لغزشی داشتند آبروي من پیش پیامبران پیشین نرود . خداوند پاسخ داد حساب آنها را خودم به عهده می گیرم که اگر لغزشی داشتند آبرویشان پیش تو نرود . با توجه به اینکه خداوند حفظ آبرو را به این اندازه مهم داشته که حتی نزد پیامبر خود نمی خواهد که آبروي بنده اش ریخته شود ، پس چگونه انسانها به خود اجازه می دهند که آبروي خطا کاري را اینگونه در رسانه ها یا مطبوعات یا به هرصورت به بازي بگیرند
2-2 اهمیت آبروي بزهکار در روایات: عن ابی عبدالله علیه السلام قال من قال فی مومن ما راَتْه عیناه و سمعته اُذناه فهو من الذین قال الله عز و جل "ان الذین ( یحبون ان تشیع الفاحشۀ فی الذین آمنوا، لهم عذاب الیم" الکافی . ج 2 . ص 35) هر کس درباره مومن آنچه را دیدگانش دیده و گوش هایش شنیده بگوید از کسانی است که خداوند عزوجل درباره اشان فرموده است: همانا براي کسانی که دوست دارند زشتی در میان مومنان آشکار شود، عذابی دردناك است. فمن استطاع منکم ان یلقی الله تعالی و هو تقی الراحۀ من دماء المسلمین واموالهم سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل (نهج البلاغه ص 253) هر کس می تواند خداوند را به گونه اي ملاقات نماید که دستش به خون مسلمین و اموال آنان آلوده نباشد و همچنین زبانش از.تجاوز به آبروي مسلمانان سالم مانده باشد، این کار را انجام دهد.
اصول کرامت انسانی درقانون اساسی: دربند ششم از اصل دوم قانون اساسی کشورمان که کرامت انسانی را به عنوان یکی از مبانی این نظام به شمار آورده است وقاعدتاً لوازم و مقتضیات و آثار خاص خود را خواهد داشت، از یک سو ریشه در بیان اسلامی و تعبیر قرآنی دارد که می فرماید : (ولقدکرمنا بنی آدم وحملناهم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات وفضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا) کرامت اعطائی از سوي خداوند به انسان و به فرزندان آدم، بدون قید، به رسمیت شناخته شده است. همچنین جنبه معنوي کرامت انسانی نیز از آیات قرآن دربارة خلقت انسان و مستقر نمودن او در زمین به عنوان جانشین خدا فهمیده می شوداز سوي دیگر، قطعاً گنجاندن کرامت انسا نی در شمار مبا نی نظام جمهوري اسلامی ایران، متأثّر از مباحث بین المللی در زمینۀ حقوق بشر می باشد. هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون، دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، «به هر صورت که باشد، ممنوع و موجب مجازات است»
اصل 39 قانون اساسی نتیجه: با این اوصاف که مقنن قانون مجازات اسلامی ایران رسوا کنندگی را یکی از اهداف مجازات ها دانسته است. وطبق ارزیابی این حقیر در نظرات کارشناسان دینی وحقوقی و استناد به ادله قرآنی و روایی و همچنین ادله اصولی ، به نظر میرسد حفظ آبروي مجرم باید یکی از ضروریات دستگاه هاي قضایی کشور و علی الخصوص جامعه اسلامی باشد . چرا که اگر هدف اصلی ما مبارزه با تکرار جرم ازجانب متهم و اصلاح اوست در اینجا رسوا کردن او امري بیهوده در مسیر اصلاح می باشد.چه بسا این کار موجب انحراف بیشتر مجرم از مسیر اصلی وبستن راه هاي برگشت او به آغوش جامعه باشد.حال آنکه تجربه ثابت کرده است که استفاده از چنین ابزارهایی(رسواکنندگی) در اصلاح مجرم از دید جرم شناسانه نه تنها براي خود او جرم زا می باشد بلکه خانواده و بستگان او که ازین ابزارهاي اصلاح(رسواکنندگی) زخم خورده اند و داغ بی آبرویی بر پیشانی آنها خورده است، ازایجاد جرم در امان نمی باشند . امیداست درآینده، نظریه پردازان وعالمان فقه وحقوق سبب شوند تا مجازاتها کارشناسی تر و مصلح تر شوند تا کسی بخاطر خطایی که از او صادر شده از اجتماع طرد نشود.
|