اصالت برائت قبل از شرع و بعد از شرع

نکته مهمی که مورد توجه و تتبع قرار گرفته این است که آیا برائت قبل از شرع اصالت داشته است یا نه؟باین توضیح که اگر فرض شود که شرعی یعنی کتاب‏ و سنتی در کار نبوده یا نباشد آیا بنا بدلائل عقلی برائت اصالت دارد یا نه؟
از نظر کلی میتوان گفت که بدین سئوال به سه طریق جواب گفته شده است:

1- اغلب اصولیین معتقدند که برائت چه قبل از شرع و چه بعد از آن اصالت‏ داشته و دارد.

2- بیشتر اخباریین بر آنند که اصل اولی و قبل از شرعی اشتغال ذمه است‏ یعنی ذمه خلق مشغول به تکلیف است اما بعد از شرع اصل اشتغال منقلب گشته و اصل‏ ثانوی احتیاط است.

3- بعضی اعتقاد دارند که فرض زمان قبل از شرع یا بطور کلی وقتی که بندگان‏ تکلیفی در مقابل خدا نداشته‏ اند یا نداشته باشند ممکن نیست زیرا در مرحله کون بنده‏ مخلوق هیچگونه قدرت در مقابل خالق خود ندارد و نمیتواند داشته باشد و در مرحله‏ شرع بندگان بناید قبل از تعیین تکلیف خاص کاری بر خلاف امر خدا و رسول انجام دهند و هیچ زمانی نبوده که شرعی نباشد در عین حال خداوند از نظر لطف و مرحمتی که دارد حکم موردی را که نص خاصی نسبت بآن نرسیده باشد اباحه قرار داده بنابراین اصل اولی‏ منع است و اصل ثانوی اباحه میباشد که خود یکی از احکام شرع میباشد.

اما همانطور که گفته شد اختلاف آراء در این باره زیاد است.عده ‏ای معتقد به توقفند و گفته‏ اند که در آنچه احتمال حرمت میرود و شبهه در طریق حکم آن نیست‏ حکم آن توقف در فتوی و سعه در عمل است.

جماعتی اظهار داشته ‏اند که در اینگونه موارد احتیاط واجب است دسته ‏ای معتقد به حرمت ظاهری میباشند و گروهی دیگر اعتقاد دارند که این حرمت واقعی است.عده ‏ای هم‏ بر آنند که اصل اولی برائت و اصل ثانوی احتیاط و توقف است.

یکی از صاحب نظران چنین گفته است که اگر نسبت به موردی حکم نهی نرسیده‏ باشد چون به احتمالی ممکن است فساد در آن راه داشته باشد باید در آن مورد احتیاط کرد. و جواب او بدین گونه داده شده که لازمه چنین اعتقادی آنست که پیغمبر را من عنداللّه‏ محیط باحکام و قادر بر بیان آن ندانیم و در این صورت ممکن است در چیزهائی که شارع‏ مقدس ما را بدان امر فرموده نیز احتمال فساد بدهیم و چنان اعتقادی چنین تالی فاسدی‏ خواهد داشت.

باز گفته شده است که شارع پاره‏ ای از احکام را تأسیس و برخی از احکام‏ قبلی را تقریر و امضاء و باقی را نسخ فرمود و در بسیاری از حالات هم سکوت اختیار فرمود و مکلفین را در این حالات آزاد گذارد. و بعبارت دیگر شارع حکم حالت غیر معلوم الحکم را اباحه قرار داده و حضرت صادق علیه السلام فرمود: «کل شیئی لک‏ مطلق حتی یرد فیه نص»و یا به روایتی«حتی یرد فیه نهی»و در حدیثی است‏ بروایت امیرالمؤمنین از نبی اکرم که فرمود«...و عفالکم عن اشیاء رحمة منه‏ من غیر نسیان فلا تکلفوها»و وجه استدلال این است که در مواردی که حکم خاصی‏ تعیین نگردیده نباید تکلیفی معین کرد و حکم آنرا شارع سعه و اطلاق تعیین فرموده است‏ .

موارد اجراء اصل برائت

اما مورد اجراء اصل برائت را وقتی دانسته ‏اند که در احکام خدا و موضوعات‏ آنها یا در اشتغال ذمه به حقوق مردم شکی حاصل شود.
قائلین باحتیاط در موارد فوق به احتیاط و اجتناب حکم کرده ‏اند و ظاهر از نوع‏ استدلالشان این است که حالت جهل و شبهه را با حالت شک اشتباه کرده و این دو مورد را نیز مشمول قاعده بالا دانسته ‏اند.

( شک - شبهه - جهل )

توضیح آنکه حالت شک در وقتی است که دو دلیل متساوی القوه‏ متعارض یکدیگر باشند در صورتیکه حالت شبهه وقتی است که دلیل مبهمی‏ بر حکمی اقامه شود که مقصود قطعی از آن مفهوم نشود. در حالت جهل‏ اصلا حکم دانسته نشده و هیچگونه دلیلی بر آن اقامه نگردیده است.

انواع شک‏ :

1-شک در حکم

اولا-اگر نسبت به موضوعی نصوص متعدد متعارضه ‏ای رسیده باشد و بعد از عرض بر معاریض منصوصه نتوان ترجیحی بین آنها داد این حالت شبهه مرادیه نامیده شده‏ در این مورد بعضی باحتیاط و بعض دیگر بتوقف در فتوی وسعه در عمل حکم کرده ‏اند. این حالت اگر چه شک نامیده شده ولی این شک در واقع موضوع اخبار سعه است که در مورد عدم ترجیح بین دو حدیث فرموده ‏اند«بایهما اخذت من باب‏ الرشاد وسعک»بنابراین حکم این حالت سعه است و شکی در حکم نیست.

ثانیا اگر در مورد موضوعی نص واحدی رسیده باشد که مجمل و متشابه است‏ جماعتی بتوقف در حکم و فتوی معتقدند زیرا در حدیث روایت«الوقوف عند الشبهات‏ خیر من الاقتحام فی الهلکات».

اما در عمل بعضی قائل به وجوب احتیاط و عده ‏ای قائل باستحباب احتیاط شده ‏اند. چه امر دائر بین اقل و اکثر ارتباطی باشد یا دائر بین اقل و اکثر استقلالی که حکم‏ بر عمل بقدر متیقن شده و حکم زائد مجهول را اطلاق دانسته‏ اند.

2- شک در مکلف

مثل اینکه دو نفر در جامه ‏ای که هر دو آنرا پوشیده ‏اند اثری ببینند و ندانند از کدامست در این صورت هر یک به مقتضای یقین که نسبت به طهارت خود داشته ‏اند عمل می  نمایند و بشک عارض اعتنا نمیکنند.

3- شک در موضوع مستنبط

یعنی شک در متعلق احکام کتاب و سنت در این صورت اعم از آنکه حکم، شرعی باشد یا عرفی،چون شک در آن باعث شک در حکم است به توقف در فتوی و سعه‏ در عمل حکم کرده‏ اند.

4- شک در موضوع صرف

یعنی شک در شیئی خارجی متعلق تکلیف که در این صورت احتیاط را مرغوب‏ شمرده ‏اند. اعم از اینکه شبهه محصوره باشد(مثل شک در صحت ذبح گوسفند معین) یا غیر محصوره(مثل شک در صحت ذبح یکی از گوسفندان متعدد)و در هر صورت‏ احتیاط در قدر غیر متیقن است بهر نحو که مکلف بخواهد مگر اینکه احتیاط بوجه خاصی‏ مورد حکم قرار گرفته باشد. مثل وضوء گرفتن به آب یکی از دو ظرف که طاهر نبودن یکی‏ از آندو بطور غیر معلوم مسلم باشد که باید هر دو را بریزند و تیمم کنند یا شک در جهت‏ قبله که در آن صورت دستور تخییر یا عمل بگمان داده شده است.

5- شک در حکم حادث

مثل اینکه کسی در اثنای نماز به نامحرم نگاه کند و نمیداند این نظر مبطل نماز هست یا نه؟ در اینصورت اگر این شک بواسطه دلالت نصوص نباشد حکمش مثل حالت‏ جهل است. و اگر بواسطه دلالت بعض نصوص باشد حکمش حکم حال شبهه است و مدار بر آنست که ببینند شرط صحت عمل جمع است یا نه؟ که اگر جمع باشد عملش صحیح‏ و الا صحیح نیست.

برائت از حقوق الناس

در این مورد گفته شده است که اصل اولی برائت شخص است از حقوق مردم‏ عادی. زیرا همه مردم مساوی خلق شده ‏اند و کسی را بر کسی فضیلتی نیست.

ولی در زمان شرع شارع مقدس هر چه را از حقوق مردم بر یکدیگر لازم‏ میدانسته بیان فرموده و در سایر امور آنها را آزاد گذاشته و تا موردی نص خاصی نرسیده‏ باشد همه آزادند و حق خاصی از دیگران بر ذمه آنها نیست.

اما در حقیقت حقوق الناس هم راجع به حقوق اللّه میشود و همان احکام در آن‏ جاری است و مردم در واقع موضوع احکام شارع میشوند و او است که برای آنها ایجاد حق فرموده است.


در موضوع برائت سخن بیش از آنست که در مقاله مختصری بگنجد و مطالب‏ فوق همانطور که ملاحظه شد در کمال اختصار و بطور فهرست بعرض رسید و بر علاقمندان‏ است که بکتب مفصل مراجعه فرمایند.