چاپ        ارسال به دوست

جوانمردی و گذشت

جوانمردی و گذشت

مردی زن جمیله ای را به عقد خود درآورد، و در مدت دو سال با وی به خوبی و محبت گذراند. پس از آن، زن را بیماری آبله عارض شد و جمالش را بی نور ساخت. آن شخص جوانمرد خیال کرد مبادا زن از رفتن حسن و جمال خود خجالت بکشد، پس روزی سر از خواب برداشته بی اختیار بنای گریه و زاری گذاشت و بر سر و سینه خود می زد و صدا به ناله بلند کرد. زن  سبب این همه داد و فریاد و گریه و زاری پرسید، جواب داد: دریغا بی موجبی هر دو چشم کور گشته و علتی هم برای این  نمی دانم. آن جوانمرد بیست سال که بقیه عمر آن زن بود همچنان زندگانی  نمود که مبادا زن به دلیل زشتی آبله خجالت کشد.                                    (کشکول منتظری)

 


١١:١٦ - 1389/09/20    /    شماره : ٣٤٤    /    تعداد نمایش : ١٢٤١


نظرات بینندگان
این خبر فاقد نظر می باشد
نظر شما
نام :
ایمیل : 
*نظرات :
متن تصویر: