بسم الله الرحمن الرحیم
الله اکبر کبیرا
الحمدلله رب العالمین
ماشاالله لاحول ولا قوُة الا بالله العلی العظیم
افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر
بر اهل فضل پوشیده نیست که چشم زخمی، نظر زدن، شورچشمی یک پدیده نو و تازه ای نیست، بلکه از دیر باز و در طول تاریخ مورد بحث و گفتگوی عموم مردم، اعم از عالم و جاهل، شهری و روستایی، مرد و زن و پیر و جوان بوده است و هر کسی در حد ظرفیت علمی و به اندازه درک و فهم خود برداشت نموده و تقریر، تفسیر و توصیف کرده و می کند. قضیه را از دیدگاه معصومین علیه السلام مورد بحث و بررسی قرار دادم و با بیانی ساده و روان و در عین حال مختصر و مفید در دسترس عموم گذاشتم، به امید این که مورد استفاده پیروان قرآن و عترت واقع شود.
آیا شور چشمی، نظر زدن، چشم زخم واقعیت دارد؟
پس از تحقیق و تتبع در کتب مربوطه به این حقیقت دست یافتم که هیچ شک و تردیدی در اصل قضیه و وجود شور چشمی نیست. به طوری که نمی توان آن را انکار کرد.
بهترین دلیل بر این مدعا آیات قرآن و سوره هایی است که بدین خاطر نازل شده مانند آیه وان یکاد...که برای حفظ جان رسول خدا (ص) از، نظر خوردن از شورچشمان و دو سوره معوذتین (قل اعوذ برب الناس) و (قل اعوذ برب الفلق). با این توضیح که بر رسول خدا (ص) وحی نازل گردید که حسن و حسین را به معوذتین، تعویذ کن و با این دو سوره مبارکه و دمیدن بر عزیزانت، سلامتی آنان را از آسیب چشمان پلید تامین کن.
و اما احادیث وارده در این مورد:
حدیث اول
روی عن النبی علیه السلام : ان العین حق، و انها تدخل الجمل والثورالتنور.
وعنه ایضاً: العین تنزل الحاق من قوة اخذها و شدة بطشها.
از رسول خدا (ص) روایت شده که فرموده اند:
شور چشمی و تاثیر آن در دیگران صحت دارد و همانا زخم چشم شتر و گاو را داخل تنور می کند.
تنور؛ کنایه از آتش و دیگ آشپزخانه است که پس از، نظر خوردن حیوان و قبل از جان سپردن، آن را ذبح می کنند و می پزند.
ونیز فرموده اند: چشم شور به خاط نیروی گیرنده و شدت تأثیرش شی ء مورد نظر خود را از فراز کوه به زیر می افکند.
(البحار، ج 63. ص 17)
حدیث دوم
عن الصادق(ع) ان رسول الله صلی الله علیه و آله قال: العین حق، فمن اعجبه من اخیه شی ء فلیذکرالله فی ذلک، فانه اذ ذکرالله لم یضره.
صفوان از امام صادق (ع) و آن حضرت از رسول خدا علیه السلام نقل می کند که: چشم زخم و نظرزدن، حقیقت دارد، پس کسی که چیزی از برادر مومنش مشاهده نمود و او را به شگفت آورد، حتما باید در این گونه موارد خدا را یاد کند. پس هنگامی که خدا را متذکر شد، ضرری متوجه برادر مومنش نمی شود. (البحار، ج 95، ص 127)
حدیث سوم
عن ابی عبدالله علیه السلام قال من اعجبه شی ء من اخیه المومن فلیکبر علیه، فان العین الحق.
امام صادق (ع) فرمودک کسی که به برادر مومنش نگاه کرد و چیزی از او در نظرش جلوه نمود، به طوری که او را به شگفتی آورد، حتما باید با گفتن (الله اکبر، العظمة لله...) بزرگی خدا را یادآور شود، چرا که نظر زدن و شورچشمی یک حقیقت غیرقابل انکار است. (البحار، ج 95، صفحه 127)
حدیث چهارم
عن صفوان الجمال عن ابی عبدالله علیه السلام انه قال: لو نبش لکم من القبور لرایتم موتاکم بالعین، لان العین حق...
امام صادق (ع): اگر قرار شود قبور اموات برای شما شکافته شود هر آینه خواهد دید که بیشترین اموات شما به سبب نظرخوردن از دنیا رفته اند، به درستی که شورچشمی و نظر زدن واقعیت دارد. (مصدر سابق)
حدیث پنجم
وعنه ایضاً، من اعجبه من اخیه شی ء فلیبارک علیه، فان العین حق.
و قال النبی صلی الله علیه و آله: ان العین لدخل الرجل القبر و الجمل القدر.
و قال: لا رقیة الا من حمه والعین
امام صادق علیه السلام: کسی که چیزی از برادر مسلمان خود دید و تحت تأثیر آن واقع شد، به گونه ای که او را به شگفت آورد، پس حتما بگویید تبارک الله احسن الخالقین، نظر زدن، چشم زخم حقیقت دارد کما این که رسول خدا (ص) فرموده اند: حق آن است که نظر زدن، مرد سالم را به گورستان رهسپار می کند و شتر سالم (یا هر حیوان حلال گوشتی) را به دیگ آشپزخانه می فرستد.
ونیز فرموده اند دعا، ذکر و ورد حافظ نیست، مگر برای حفاظت از سموم و نظر خوردن از شور چشمان. (البحار، ج 95، ص 129)
نتیجه کلام
با توجه به روایات مزبوره این حقیقت به دست می آید که شور چشمی یک امر موهوم، خیالی، تلقینی، و افسانه ای نیست، بلکه یک امر حقیقی، واقعی و قابل انکار است. ونیز معلوم شد شور چشمی تا آنجا موثر است که انسان سالم را با یک نگاه ، به گورستان می فرستد و شتر یا هر حیوان حلال گوشتی را به دیگ آشپزخانه رهسپار می کند.
شورچشمی و قضا و قدر الهی
در اینجا ممکن است برای بعضی این سوال پیش آید که از توصیف فوق درباره شورچشمی این نکته برداشت می شود که اگر توان و کاربرد زخم چشم در حدی است که می تواند در مقدرات الهی تصرف کند و عمر طبیعی انسان را کوتاه و مرگ را نزدیک می سازد، در این صورت تکلیف مقدرات الهی چیست؟!
به عبارت روشن تر ممکن است کسی بگوید:
اگر زخم چشم، تا این اندازه کاربرد دارد که می تواند انسان سالم را به گورستان و حیوان سالم را به آشپزخانه بفرستد.
ونیز به فرموده امام صادق (ع) چنانچه قرار شود اموات را نبش قبر کنند هر آینه آشکار می گردد که بیشتر اموات به علت زخم چشم از دنیا رفته اند و نه با مرگ طبیعی...در این صورت مقدرات الهی که برای هر فرد عمر مشخصی را در نظر گرفته و مقرر نموده است، چه می شود؟!
جواب این سوال و ایراد این است که همین نظر زدن و زخم چشم خوردن نیز جزء مقدرات الهی است. زیرا از یک سو خداوند مقرر فرموده که اگر انسانی دارای اوصاف و شرایطی شد که چیزی در نظرش جلوه نمود به نحوی که او را به شگفت آورد، نگاه تعجب آمیز او، آن چیز را از بین می برد و یا بر آن تأثیر سوء خواهد گذاشت.
از سوی دیگر برای هر انسانی مدت زمانی را به عنوان عمر طبیعی مقرر و مقدر فرموده به شرط اینکه چشم نخورد و از چشم بد در امان بماند! بنابراین هم شور چشمی و نظر زدن جزء مقدرات الهی است و هم نظر خوردن.
لکن پروردگار عالم از آن رو که متصف به رحمت و رأفت است، بندگان را از آثار پلید شورچشمی آگاه ساخته و راه پیشگیری از آن را ارائه فرموده بدین صورت که به وسیله خواندن نمازهای واجب و مستحب، خواندن آیاتی چند از قرآن کریم قبل از خروج از منزل و پس از خروج، پرداخت صدقه، خواندن ادعیه و اذکار مربوط و دمیدن به خود، فرزند یا هر چیزی که مورد محبت و علاقه اوست، سلامت و عافیت آن را از چشم بدسیرتان حفظ نماید و پس از طی عمر طبیعی از دنیا برود.
به عبارت روشن تر اگر کسی هیچیک از دستورالعمل ها را انجام نداد و مورد اصابت شورچشمان قرار گرفت و قبل از رسیدن مرگ طبیعی از دنیا رفت قضا و قدر الهی کاملاً رعایت شده، چون مقدر آن بوده که مثلاً 70 سال عمر کند به شرط اینکه چشم نخورد، مرگ وی جلو می افتد. پس چه بهتر برای حفظ جان خود از نحوست شور چشمان دستورالعمل های وارده را انجام دهیم.
فصل دوم
شور چشمی چیست؟
در بحث هیپنوتیزم پزشکی با استناد به آیات، روایات و اقوال دانشمندان اثبات شده که شورچشمی یک زمینه، استعداد، نیرو و غریزه ایست که خداوند از بدو خلقت در نهاد بنی آدم آفریده است. به طوری که تمام افراد بشر بدون استثناء این غریزه را دارند. ولی در اثر اموری که خواهیم گفت در بعضی افراد بشر بدون استثناء این غریزه را دارند. ولی در اثر اموری که خواهیم گفت در بعضی افراد شدید و سریع التأثیر است و در بعضی ضعیف و بطیء التأثیر یا بلاتأثیر است. شور چشمی مانند قوه غضبیه، شهویه، حیا، خوف...می باشد که تمام افراد بشر از آنها بهره مندند ولی نه به طو یکسان و یکنواخت، بلکه ( بصورت تشکیک) با شدت و ضعف. مثلاً مرد متدین، متعصب، غیرت مند، پای بند به حلال و حرام و...هنگامی که می شنود و یا می بیند کسی نسبت به ناموسش نظرسوء دارد یا رابطه نامشروع برقرار نموده است، از شنیدن یا دیدن این امور، حرارت بدنش مضاعف می گردد، خون در رگهای بدنش به جوش می آید، غضبناک می شود، آرامش و سکون خود را از دست می دهد و به دفاع از ناموس قیام نموده و گاهی تا پای جان پیش می رود. در مقابل، فردی بی غیرت، لاابالی، بی تعصب و...از شنیدن یا دیدن نامشروعیت های ناموسی نه تنها خودی وا نمی دهد و ناراحت نمی شود بلکه ناموسش را با آرایش و زینتهای ویژه همسری به کوچه و بازار و اجتماعات می آورد و در معرض دید همگان قرار می دهد.
این دو شیوه بدان معنا و مفهوم نیست که شخص اول ازقوه غضبیه بهره مند است و شخص دوم بی بهره است. بلکه هر دو دارای قوه غضبیه هستند ولی شخص اول لوازمات آن را که غیرت، تعصب و ناموس دوستی می باشد دارا است ولی شخص دوم فاقد این لوازمات می باشد.
پس بی غیرتی، بی تعصبی، لاابالی گری و بی علاقه بودن به ناموس، دلیل برنداشتن قوه غضبیه نیست کما این که در بعضی امور قضیه عکس می شود.
فرض کنید به جای ناموس، یک امر عادی؛ مانند از دست دادن مال جاه و مقام باشد. آن شخص که برای دفاع ناموسش تا پای جان پیش می رود ممکن است برای از دست دادن مال و مقام، سعه صدر نشان داده و با کمال آرامش با موضوع برخورد کرده و برای او ارزش چندانی نداشته باشد.
اما آن فرد لاابالی و بی توجه به ناموس ممکن است برای از دست دادن مال، مقام و...به قدری ناراحت و خشمناک شود که ناگفتنی است...
همین طور قوه شهویه ، حیا و خوف که در ذات بشر نهفته است. به عنوان مثال بعضی از شنیدن یا دیدن مناظری تحریک می شوند و تمام قوای بدنشان متوجه متوجه یک عضو می گردد و در حدی طغیان می کنند که چشم، گوش، عقل و شعور او را می ربایند، طوری که کمترین توجهی به فضیلت، شرافت و حرمت انسانی خود و جامعه نمی کند و با ارتکاب زنا و...تا پای زندان، شلاق، سنگسار و اعدام پیش می رود.
در صورتی که شخص دیگری همین قوه شهریه را دارد اما از آن رو که غریزه او تحت کنترل و تربیت صحیح است در مسیر حلال از آن استفاده می نماید. در صورتی که شخص دیگری همین قوه شهویه را دارد اما از آن رو که غریزه او تحت کنترل و تربیت صحیح است در مسیر حلال از آن استفاده می نماید.
یا بعضی افراد از شنیدن یا دیدن چیزی به قدری خجالت میکشند که رنگ رخسارشان سیاه یا قرمز می شود، یعنی تمام قوای بدنشان متوجه تغییر حالت او می شود و در بعضی موارد، قضیه عکس است. و نیز بعضی افراد از حیوان، تنهایی، صدای مهیب و...به حدی می ترسند که رنگ رخسارشان زرد و آفتابی می شود و لرزه بر اندامشان می افتد. در صورتی که فرد دیگری از شنیدن یا دیدن آن امور کمترین واکنشی از خود نشان نمی دهند.
پس در تمام موارد این طور نیست که بعضی انسانها قوه غضبیه، شهویه، حیا و ترس داشته باشند و بعضی نداشته باشند، بلکه همه دارا می باشند ولی بروز دادن و نحوه به کار گیری آنها متفاوت است.
با توجه به مثالهای فوق مشخص شد که شورچشمی یک نیروی درونی است که هرگاه انسان چیزی را مشاهده نمود و بزرگی، زیبایی، و دلرباییو...آن در نظرش جلوه کرد، یک حالت استثنایی به او دست می دهد و تمام حرارت بدنش متوجه سلولهای چشمش می گردد و نگاه شگفت انگیزش را به طرف جلوه کننده، خیره می کند و آن را از بین می برد و یا تأثیر سوء بر آن می گذارد و این نیرو در تمام افراد بشر وجود دارد.
چه کسانی شورچشمند؟
بنابراین شورچشمی و نظرزدن منحصر به افراد خاص نیست و اما این که بعضی در این جهت شهرت پیدا می کنند، بدان خاطر است که شرایط و لوازمات ذاتی و عرضی که خواهیم گفت در آنها شدید می باشد. و نیز این طور نیست که حتما شخص دیگری به انسان نظر بزند بلکه گاهی خود انسان، خودش را نظر می زند و به جان یا مال خود ضرر می رساند دلیل بر این مدعا روایت ذیل است:
عن أبی عبدالله علیه السلام انّه قال: ألعین حقّ و لیس تأمنها منک علی نفسک و لا منک علی غیرک فادا خفت شیأ من ذلک فقل: ماشاءالله لاقوة الا بالله العلی العظیم ثلاثاً.
امام صادق علیه السلام: چشم شوری حقیقت دارد و چنین نیست که تو از شور چشمی و به کارگیری آن علیه خودت یا علیه دیگران در امان باشی ( چه بسا خودت را نظر بزنی).
پس هر گاه از این جهت (چشم شوری) ترسیدی، سه مرتبه بگو: ماشاالله لاقوة الا بالله العلی العظیم.
این روایت با صراحت کامل می گوید شورچشمی منحصر در افراد خاص نیست و نیز منحصر در این نیست که فردی فرد دیگری را نظر بزند و ضرری را متوجه او نماید، بلکه بسیار می شود خود انسان، خودش را نظر میزندو...
اثر شور چشمی بر کفار و مشرکین
شاید به ذهن بعضی خطور کند که اگر زخم چشم تا این حد موثر است که انسان را از بین میبرد و حیوان را...
پس چه بهتر، آنان که شورچشمی قوی دارند را بگوییم به دشمنان اسلام و مشرکین نظر افکنند و آنان را از پای درآورند.
اتفاقاً نظیر این سوال به ذهن بعضی از صحابه رسول الله رسید و از آن حضرت پرسیدند: آیا سحر و مانند آن (چشم زخم) درباره کفار و مشرکین هم اثربخش است یا خیر؟
حضرت در پاسخ فرمود:
سحر و مانند آن که از ناحیه مسلمانان صورت بگیرد بر کفار و مشرکین اثر نمی گذارد. چونکه آنان به بلایی سخت تر و عذابی دردناک تر از سحر و جادو گرفتارند و آن؛ ابتلای به شرک و کفر و محرومیت از نعمت گرانمایه توحید و یکتاپرستی است. پس از این روایت که درباره سحر و جادو وارد شده به تناسب حکم و موضوع استفاده می کنیم که چشم و نظر زدن مسلمان بر کفار و مشرکین بی اثر است چون بلای کفر و شرک بالاتر از نظر خوردن است.
فصل سوم
شورچشمی چگونه اثر می گذارد؟
همان گونه که مکرر گفته شد در اصل و وجود این غریزه در نهاد انسانها هیچ شک و تردیدی در نزد اندیشمندان،پژوهشگران و علمای اسلامی نیست.
ولی کیفیت عمل و نحوه به کارگیری این نیرو هنوز مجهول و مستور مانده و برای احدی کشف نشده است، حتی برای افرادی که شور چشمی را در حد عالی و ممتاز دارا می باشند هنوز آشکار نگردیده است که در هنگام نظر زدن چه می شود که با یک نگاه منظور و مهدوفشان را هلاک می کنند.
بعضی از آنان گفته اند وقتی چیزی در نظرمان جلوه می کند و بزرگی، زیبایی و دلربایی آن، ما را به شگفت می آورد، بدنمان گرم و حرارت بدن ما متوجه چشمانمان می گردد و سپس حرارتی از دیدگاه ما بروز می کند و در آن چیز اثر می گذارد.
اما این ترشحات ، و تشعشعات چیست؟ و چگونه اصابت می کند؟ و....معلوم نیست. و گفتیم که این قوه مانند غضبیه و شهویه و...به صورت تشکیک و شدت و ضعف در نهاد آدمیان وجود دارد، که هرگاه چیزی در نظرشان جلوه نمود حالت استثنایی به آنان دست می دهد و حرارت بدنشان متوجه چشمانشان می گردد. سپس تشعشعات و ترشحاتی از چشمانشان بروز می کند و وی را به هدف باطن خویش که جز برای او و خدا معلوم نیست، نایل می گرداند که به چند نموه از آنان اشاره می کنیم.
قضیه اول:
این روایت، مشهور است که روزی جبرئیل بر نبی مکرم اسلام نازل شد و آن حضرت را غمناک و ناراحت دید. جبرئیل از علت غم و اندوه آن حضرت جویا شد. رسول خدا صلی اله علیه و آله فرمود: همانا حسن و حسین را نظر زده اند و نظر چشمان پلید بر آن دو اصابت کرده است. آنگاه جبرئیل گفت:
ای محمد! شورچشمی، نظر زدن و چشم خوردن حقیقت دارد. (هیچ شک و شبهه ای درآن راه ندارد) لکن اینطور نیست که راه چاره و نجاتی نداشته باشد. و آن این که آنان را به وسیله معوذتین (سوره ناس و فلق) از چشمان پلید پناه ده و سلامتی و عافیت فرزندانت را با خواندن آیات و سوره های قرآن و دمیدن با آنان تامین کن.
قضیه دوم:
در بحارالانوار آمده است، شخصی که شورچشمی قوی داشت نظرش بر مردی افتاد که بر مرکب سوار بود و در نظرش جلوه نمود، نگاهش را به افکند و گفت چه زیباست! در دم آن مرد و مرکبش هلاک شدند!
قضیه سوم:
ابی الحسن المخلّد نقل می کند: نوکری داشتم، پشت چشم، او نگاه کرد به انگشتر من و گفت: چه زیبااست! ناگهان انگشتر از چشم من افتاد، من آن را برداشتم و به دست کردم. بار دیگر گفت: چه انگشتر نیکویی است ناگهان انگشتر دونصف شد!
قضیه چهارم:
اصمعی نقل می کند که دو نفر شور چشم نزد ما بودند یکی از آنان حوض سنگینی را دید و گفت به خدا قسم تا کنون چنین حوضی ندیده بودم! بلافاصله حوض شکافته و دو قطعه شد!!
پس آن حوض را با آهن به هم چسباندند، بار دیگر که آن حوض را دید با لحن آرام خطاب به حوض گفت:
گویا زیانی به صاحبت وارد نکردی ناگهان حوض از جا کنده شد و به چهارقطعه پراکنده درآمد!!
قضیه پنجم:
شورچشمی پسرش پشت دیوار بود نمی دانست پسر خودش است. از او صدای...عجیبی شنید و از روی تعجب گفت:
راستی که چه صدایی داری!
به او گفتند: صاحب صدا پسر خودت می باشد.پس آهی کشید وگفت: ای وای که پشت او قطع شد، به خدا قسم بد از این زنده نخواهد ماند.
ساعتی نگذاشت که پسرش از دنیا رفت.
قضیه ششم:
همین شور چشم، صدای گاوی را شنید که در کنار گاو دیگر پنهان بود. از روی تعجب پرسید: کدامیک از اینها بودند و نگاهش را به گاوی که پنهان بود افکند، بلافاصله دو گاو هلاک شدند.
قضیه هفتم:
اینجانب زنان و مردانی را می شناسم که به شورچشمی معروف بودند و مردم حتی الامکان از آنان پرهیز می کردند و هنگام ملاقات ضروری با ادعیه و تعویذات وارده و دود کردن اسفند و نمک و کندر با آنان تماس برقرار می نمودند. آنان یک دختر و پسر از خانواده ما را با نگاه مسموم خویش از پای درآوردند، در صورتی که هیچ سابقه مریضی در آنان وجود نداشت.
آیا نظرزدن یا چشم کردن اختیاریست؟
حق مطلب آن است که این مسأله مانند مسأله کیفیت به کارگیری شورچشمی همچنان مجهول و مستور مانده و چندان آشکار و مبرهن نیست زیرا بر مبنای آنچه در کتب مربوطه نقل شده و در بین مردم شهرت یافته و نیز طبق آنچه حقیر در این باره شنیده، خوانده، دیده و تحقیق کرده ام این مسأله دو تفسیر متناقض دارد.
تفسیر اول
این که نظر زننده، متوجه است چه می کند و با اراده و اختیار خود ((زخم چشم)) می زند. یعنی اگر بخواهد نظر نزند، اختیار دارد.
تفسیر دوم
این است که دست خودش نیست و با اراده و اختیار وی صورت نمیگیرد. یعنی هنگامی که چیزی در نظر وی جلوه نمود و او را به شگفت آورد بخواهد یا نخواهد ضرر خود را می زند.
توضیح مطلب
در خصوص تفسیر اول در کتب مربوطه می خوانیم و از زبان مشاهدین و مصاحبین افراد شورچشم می شنویم که نظر زدن اختیاری و ارادی است که چند نمونه از آن را اشاره می کنیم:
نمونه اول:
شخصی که با شورچشمی رفیق بوده نقل می کند: در صحرا عبور می کردیم کذارمان افتاد به دهقانی که با گاوش زمین را شخم میزد، رفیق بد چشم من گفت: به گاوش بزنم یا به زنگ گاوش!
گفتم: گاوش حیف است به زنگش بزن. ناگهان دیدم زنگ گاو قطعه قطعه شد.
نمونه دوم:
مرحوم جزایری نقل می کند: در کوهستانها به صید حیوانات اشتغال داشتند و به وسیله تیر و تفنگ شکار می نمودند. روزی شورچشمی به آنان گفت: اگر مرا به رفاقت بپذیرید با شما بیایم. آنان قبول کرده است، وی را به همراه خویش بردند. در بین راه از او پرسیدند وسیله صید تو کجاست؟ (تو که تیر و تفنگ همراه نداری، چگونه میخواهی شکارکنی؟)
شورچشمم گفت: وسیله ای با خود دارم که شکارآن خطا نمی کند. هنگامی که به کوه رسیدند، گوسفندی بر فراز کوه مشاهده گردید. آن شخص خطاب به رفقایش گفت:
اینک ببینید آن را چگونه شکارکنم. آنگاه نشست و به ان گوسفند و به شاخهای بزرگ او و جثه درشت و فربه او تعجب میکرد! ناگهان گوسفند از جای برجست و از فراز کوه به پایین افتاد و دست و پایش شکست. آنگاه برخاست گوسفند را گرفت و آن را ذبح نمود....
نمونه سوم:
ونیز نقل می کند: یکی از بزرگان برای من قسم یاد کرد که فرزند برادرم را هیچ چیز نکشت، مگر چشم و نظر من. زیرا من او را بسیار دوست می داشتم و نگاه شگفت انگیز به او می نمودم.....
بالاخره از این نوع قضایا به قدری شنیده و خوانده ایم که اگر بخواهیم همه آنها را بنگاریم کتابی قطور خواهد شد. به هر حال نمونه های فوق بیانگر این است که چشم کننده متوجه کار خود هست و از روی آگاهی ، تصمیم، اراده و اختیار خود ضرر وارد می کند. در این صورت اگر بخواهد شور چشمی خود را به کار نگیرد و به کسی ضرر نرساند، می تواند.
و اما تفسیر تفسیر دوم و عدم اختیار وی:
نمونه اول: بسیار شنیده و افرادی را می شناسیم که گفته و می گویند چشم کردن و نظر زدن دست خودمان نیست. زیرا هنگامی که چیزی در نظرمان جلوه نمود نگاه ما در آن چیز اثر می گذارد.
نمونه دوم: افرادی را به ما معرفی کرده اند که به خاطر مبتلا بودن به شورچشمی حتی الامکان از شرکت در مجالس و محافل مخصوصاً مجالس عروسی دریغ می کردند و معترف بودند که ممکن است در مجلس بیاییم و ضرری متوجه کسی کنیم.
نمونه سوم: بعضی از شور چشمان وقتی به مجلس دعوت می شدند که شرکت در آن را ضروری می دانستند، قبلاً به صاحب مجلس دستور می دادند که دعا بخواند و هنگام ورود اسفند و کندر دود کنند تا وی به مجلس درآید. چرا که اکثر قریب به اتفاق زخم چشم ها در هنگام ورود و برخوردهای اولیه تحقق پیدا می کند، اما پس از ورود و مجالست و ممارست با افراد تاثیرش کمتر است.
این قضایا نمایانگر این واقعیت است که نظر زدن شورچشمان با علم، اراده و اختیار خودشان نیست هرگاه از چیزی خوششان آمد و به شگفت آمدند، نحوست چشمانشان اثر می گذارد، بخواهد یا نخواهد.
جمع بین دو تفسیر فوق
این دو تفسیر را می توان به یک طریق جمع نمود و گفت هر دو تفسیر در واقع یکی است و آن عدم اختیار و اراده شورچشمان است. و منظور از تفسیر اول که از رفیقش می پرسد به کدامیک بزنم...، یا شکار می کند...، یا خودش می گوید پسر برادرم را چشم کردم و....
منظور از همه اینها این است که آن چیزها در نظرشان جلوه کرده و خواهی نخواهی اثر سوء خود را می گذاشته است، لکن در انتخاب مخیر بوده است که به گاو بزند یا به زنگش....
دلیل عقلی بر این مطلب اینکه:
اگر رفیقش می گفت نه به گاوش بزن نه به زنگش بلکه به قطعه سنگی یا چوبی بزن پذیرفته نمی شد.
یا در نمونه سوم، آن شخص پسر برادرش در نظرش جلوه نموده و بد چشمی او اثرش را گذاشته چرا که اگر در اختیار خودش بود هرگز نمی خواست پسر برادر خود را از بین ببرد.
وانگهی اگر با اراده و اختیار خودشان بود، تمام افراد دشمنان خود را از پای در می آوردند. یا مثلاً در جنگها از وجود آنان استفاده می شد تا با یک نگاهدشمن را هلاک کند.
دلیل نقلی بر صحت عدم اختیار:
از مصاحب شخص شور چشمی نقل شده که پس از دیدن گاو و گوساله ای، شورچشم از من پرسید، به گاوش بزنم یا به گوساله اش؟
من به او گفتم: تو را چه شده که به مردم ضرر برسانی؟
به حیوان زبان بسته چکار داری؟
ناگهان برافروخته شد و گفت:
من از تو می پرسم به کدامیک بزنم تو می گویی چکارش داری؟
آخر نمی بینی چه گوساله خوشگلی دارد!
این بگفت و گوساله از پای درآمد!!
پس، از مجموع این گفتار معلوم می شود زخم چشم و نظرزدن در اختیار و اراده شورچشمان نیست. همین که چیزی در نظرشان جلوه نمود نحوست چشمان در آن چیز اثر می گذارد.
ان الله علیم بذات الصدور
|